جدول جو
جدول جو

معنی فرهنگ کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فرهنگ کشیدن
(دِ سَ کَ دَ)
خوابانیدن شاخۀ درخت و خاک ریختن بر آن تا ریشه دواند و از آن نهال دیگر به دست آید: هر درخت کوچک که شاخهای آن بزمین نزدیک باشد فرهنگ کشد. (فلاحت نامه). رجوع به معانی فرهنگ و فرهنج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ مَسْ سُ جُ تَ)
رنگ دادن. رنگ بخشیدن. رنگ کردن. رجوع به رنگ دادن و رنگ کردن شود:
جواهر تو بخشی دل سنگ را
تو بر روی گوهر کشی رنگ را.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فره کشیدن
تصویر فره کشیدن
((فَ رَ. کِ دَ))
چاپلوسی کردن، منّت کشیدن
فرهنگ فارسی معین